تجربیات من از گردشگری و هتلداری
یکشنبه 3 مهر 1401
بازدید: 1444
پرده اول:
یادمه زمانی که خیلی کوچک بودم در حال ساخت هتل چمران بودند. یک شب که از جلوی هتل رد میشدم به یکی از کارگرانش گفتم: آقا! من چطور میتوانم اینجا استخدام شوم؟ او هم خندید و گفت عزیزم بهتر است بروی پیش مدیر، من که کارهای نیستم. آخر آن وقتها فکر میکردم باید پارتی داشته باشی! بزرگتر که شدم گاهی وقتها به خیابان رودکی میرفتم؛ خیابانی پر از هتل، که هرکدام به نحوی خودنمایی میکردند و قدم میزدم و با عشق هتلها را تماشا میکردم.
آن زمان سنم کم بود و مرا بهعنوان نیروی کار نمیپذیرفتند. بعد از فارغالتحصیلیام دورههای هتلداری را در آموزشگاه گردشگران سرو شیراز گذراندم. شاید بهترین روزهای زندگیام، روزهای آموزش در کنار اساتیدی بود که تا پاسی از شب و تاریک شدن هوا به مشورت و ارائه راهکار به بنده میگذراندند. سمجترین فرد کلاس بودم. ساعتها با استادم در مورد هتل و هتلداری صحبت میکردیم، جوری که به من میگفت محمدی تو سر جهیزیه ام هستی؛ آن روز را میبینم که هفتاد ساله میشوی و با عصا از این پلهها بالا میآیی و از من در مورد هتل مشورت میگیری. دانشجوی برتر کلاس شدم؛ برای کارآموزی به هتل الیزه واقع در کوی پزشکان معالی آباد معرفی شدم.
به جرأت میتوانم بگویم یکی از بهترین و در عین حال بدترین روزهای زندگیام در الیزه گذشت. کارم نظارت بر کار خانهدارها، تقسیم کار بینشان و حفظ تمیزی و در عین حال زیبایی هتل بود. عاشقانه کارم را دوست داشتم؛ با عشق اتاقها را چک میکردم، جوری که به ذره بین هتل معروف شده بودم و کوچکترین چیزی از نظرم پنهان نمیماند و بابت همین هم تقدیر نامهای تقدیمم کردند بهعنوان سرپرست نمونه!
باورتان نمیشود عاشق بوی صابون بودم، میرفتم سرویس را بو میکردم و مست میشدم. یک وقتهایی همکارم مرا در سرویس پیدا میکرد و به این علاقهام میخندید؛ یادش به خیر.
حدود 1 سال آنجا کار کردم و بنا به دلایلی با هتل ادامه ندادم.
پرده دوم:
بعد از آن یک روز اتفاقی یک آگهی در روزنامه دیدم .(جهت کار در دفتر جهانگردی گشت تور)، رزومهام را ایمیل کردم؛ دو روز بعد تماس گرفتند و وقت مصاحبه دادند و البته که قبول شدم.
گشت تور در سال 1989 (سالی که من متولد شدم) تأسیس شد که از سوی سازمان گردشگری و ایران سازماندهی شده و عضو کمیته تورهای ورودی ایران است. بهطور قطع میتوانم بگویم در بخش تورهای ورودی یکی از بهترینهای ایران است.
کار اصلی من در زمینه ویزای توریستهای خارجی بود. در واقع مسافر اجنبی باید از فیلترینگ من رد می شد تا بعدش بتواند هتل بگیرد، راهنما بگیرد، از جاذبهها دیدن کند، رستوران برود، خرید کند و ... اگر من به هر دلیلی خوشم نمی آمد از مسافر، میتوانستم خیلی راحت ریجکتش کنم! (صرفا جهت بامزگی)
جدای از بامزگی انسانها فارغ از موقعیت اجتماعیشان محترمند! فرقی ندارد شما کارگری، کارمندی یا استاد دانشگاه. بنظر من همه انسانها عزت نفس دارند. پس چه خوب است که تحت هر شرایطی به طرز فکرهای هم احترام بگذاریم.
چرا که هرکسی یک طرز فکری دارد و هر رنگی به یک چشمی زیباست؛ برای همین است که رنگین کمان ۷ رنگ دارد.
و اما چه شد که به هتلهای بوتیک علاقمند شدم؟
پرده سوم:
همه چیز از درب شازده شروع شد. چه روز کسلکنندهای بود. در حالی که نگاهم به مانیتور روی میزم بود و منتظر تأییدیه ویزای مسافرانم بودم تلفن زنگ خورد. یک آقای عصبانی که نمیفهمیدم چی میگفت، با کراهتی خاص دادوبیداد میکرد. از لهجهاش فهمیدم آلمانی زبان است. من هم گوشی را به همکار آلمانی زبانم دادم. داستان از این قرار بود که یک مسافر آلمانی در مکاتباتش با ما درخواست اقامت در بوتیکهتل درب شازده را داشته؛ اما بدلایلی همکاران موفق به رزرو این هتل نمیشوند و این آقا زمانی که واچر هتلش را میبیند، عصبانی میشود و آن اتفاق میافتد!
این قضیه مربوط به 4 سال گذشته است. زمانی که درب شازده تازه درهایش را به روی مسافران باز کرده بود و از همان اول در دلها نفوذ کرد و توانست 3 سال متوالی رتبه برتر تریپ ادوایزر را از آن خودش کند.
سر همین قضیه شد که به دنبال ماهیت بوتیک هتلها رفتم و روزبهروز عاشقتر از قبل شدم. در واقع این درب شازده بود که نگاه سنتی من به هتلداری را عوض کرد و باعث شد چشمم هتلهای بوتیک، سبک زندگی و هتلهای طراحی را ببیند.
و همین خاطره تلخ تلفن شد که خاطره خوشی از یافتن این خانه زیبا برایم رقم بزنند.
پرده چهارم:
مدتها بود که با این سبک محتوا دیگر راضی نمیشدم. معرفی بوتیکهتلها و خانههای تاریخی را میگویم.
این دو سه سال اخیر بواسطهی همین معرفیها خیلی از مردم با این خانههای با ارزش و این کانسپت جدید آشنا شدند و رفتوآمد به این خانهها هم از قبل بیشتر و بیشتر شد. من هم تا حدودی به رسالتم نزدیک شدم.
از جایی به بعد اما به این فکر افتادم که کارم را حرفهای تر جلو ببرم و به رشد و پیشرفت این مجموعههای کوچک کمک کنم. این شد که به سراغ ارتباطات قدیمی ام رفتم و با همکار سابقم در کیش تماس گرفتم و از ایشان دعوت کردم که جلسه ای دو نفره در شیراز داشته باشیم.
ایشان هم با روی باز استقبال کردند و مثل همیشه سربلند شدم. ایشان با هتلهای تجاری و عمومی در ارتباط هستند و من با هتلهای تاریخی و خصوصی؛ دو تا کانسپت متفاوت؛ اما این دلیل نمیشد که سنخیتی با هم داشته باشند. یکسری از مفاهیم کلی هستند و اصلا ارتباطی ندارد که در هتلی بزرگ اجرا بشوند یا در بوتیکهتلی کوچک.
مکان جلسه را من تعیین کردم. در محیطی تاریخی و دنج؛ که هم ایشان را ببرم به حال و هوای تاریخ و هم خودم حال خوبی در این فضاها دارم.
پیشنهادم را دادم و ایشان هم بیدرنگ قبول کردند. منتها به شرط اینکه در اولین فرصت ریز و بم این کانسپت را برایشان توضیح بدهم. من هم که عاشق این کار.
اگر بپرسید ایشان با چه هتلهایی کار کردند، جواب من این است: بهتره بپرسید ایشان با چه هتل هایی کار نکردند؟
ماشالله تمام هتلها زیر دستشان بوده و به قول خودشان موهایشان رادر پیچ و تاب همین هتلها سفید کردند.
خلاصه که تصمیم دارم به رشد مجموعه شما کمک کنم. چرا که حیف این همه زیبایی و حال خوب است که سرویسدهی خوبی نداشته باشید!
میهمانی که به ازای هر شب 7 میلیون پول اتاقی را پرداخت میکند، صرفا برای اقامت و صبحانه هتل شما را انتخاب نمی کند! میهمان خدمات میخواهد و این کمترین حق آن است! بله کمترین حق میهمان همین خدماتی است که از چشم شما افتاده.
حالا این خدمات شامل چه چیزهایی میشود؟ خیلی چیزها
اگر دلتان میخواهد حال و هوای مجموعهتان را بهتر کنید، اگر دلتان میخواهد میهمانتان لویال بشود و مجدد به هتلتان برگردد، اگر دلتان میخواهد بدون پرداخت هزینهای برای تبلیغات خود میهمانان برایتان تبلیغ کنند، اگر دلتان میخواهد در شهر خودتان نسبت به مجموعههای همجوارتان حرف اول را بزنید کافی است زیر این نوشته پیام بگذارید و این را یادتان باشد که همیشه جا برای بهتر بودن وجود دارد.
دوستدار شما
الیمو
درباره الیمو
آدرس اینستگرم الیمو
|
رجـــبی
|
29/4/1402 |
درود بر شما، سپاس از تلاش های شما در تمام زمینه های صنعت هتلداری که انجام دادید، و گسترده ترین آن معرفی ترند بوتیک هتل ها که مورد استقبال زیادی هم قرار گرفت، سپاس از تلاش در برابر فرهنگ سازی آموزش بالاخص در کانسپت مورد نظر، شک ندارم که روزی نه چندان دور ستاره درخشان این صنعت بیش از بیش خواهید شد، سپاس از عنایت شما نسبت به بنده حقیر، پر موفقیت ترین روزها رو براتون آرزومندم، و امیدوارم بزودی بوتیک هتل زیبای خودتان رو راه اندازی کنید و با تکنیک های نوین به عرصه خدمات این صنعت بیافزائید.. 🙏🌹🙏
|
|
Manager
|
31/4/1402 |
باز هم سپاس از لطف و توجهتون. خدا از زبونتون بشنوه، به امید راه اندازی هتل خودم و ارائه خدماتی نوین و خاص به مهمانان عزیز؛ به امید درخشش شما نیز در این عرصه؛ البته درخشش بیشتر و بیشتر. ممنونم از پیام ارزشمندتون |
|